بستن

وطن پرستی یا تظاهر به وطن پرستی!

تظاهر به وطن پرستی آخرین ملجأ مردم بی جربزه است.

ساموئل جانسون

 

برنامۀ تحریم اقتصادی امریكا، كه چندی پیش از طرف دولت كلینتون اعلام شد، اسباب عرضۀ موضع گیری ها و ادامۀ رهنمودهایی را فراهم كرده است كه فقط می تواند آئینۀ پریشان فكری ایرانیان باشد.

توضیح مختصر در بارۀ تحریم:

این تحریم، در صورت اجرا و بر خلاف مورد عراق، صورت «محاصرۀ اقتصادی» ندارد و از آنجا كه اروپاییان و دیگر متحدان ایالات متحده از پیوستن به آن خود داری كرده اند (از نظر من متأسفانه)، بازار ایران را بیشتر به سوی معامله با اروپا و آسیا سوق خواهد داد و در نتیجه در اوضاع زندگی مردم تغییری ایجاد نخواهد كرد.

این تحریم حكم دخالت در حق حاكمیت ایران را ندارد، زیرا قانونی است كه فقط برای شركت های امریكایی لازم الاجرا خواهد بود و مطلقاً برای هیچ كشور دیگری (از جمله ایران) تعیین تكلیف نمی كند.

و بالأخره جنبۀ سیاسی این تحریم، به دلایل بالا و دلایلی كه برای احتراز از دراز نفسی از ذكرشان خود داری می شود، بر جنبۀ اقتصادی اش می چربد.

پس ناگهان چه باعث شده است كه گروه های متعددی از ایرانیان داخل و خارج مملكت با پرخاش و هیجان به میدان بیایند و تحت عناوین مختلف و به منظور محكوم كردن سیاست امریكا اعلامیه صادر كنند؟

گروهی از «روشنفكران» (ظاهراً ساكن سوئد)، كه لزومی به معرفی خود ندیده اند، هم خواستار پشتیبانی انسان دوستانه جهان آزادند و هم «فشار امریكا» را بر جمهوری اسلامی «غیر انسانی» می خوانند، و از آنجا كه نقداً زورشان به حكومت آخوندی نمی رسد، فرمان تغییر سیاست امریكا را صادر كرده اند.

«سوسیالیست های ایران»(كه آنها هم نیازی ندیده اند كه بگویند كه هستند و كجا)، ظاهراً هنوز منافع ملی خویش را از مصالح دولت ملایی تمیز نداده اند، بنابراین از «توطئۀ مشترك امریكا و اسراییل» علیه جمهوری اسلامی سخن می رانند.

امیر لشكر باز نشسته ای، كه اعلان بی طرفی اش در زمان انقلاب منجر به انهدام ارتش ایران شد، دولت كلینتون را به «بی طرفی» دعوت كرده است تا دیگر جهانیان نیز از نو آوری های استراتژیكی او نصیبی ببرند.

دسته ای در عین پذیرفتن اتهام نقض حقوق بشر درایران و فعالیت های تروریستی دولت آن كشور، به «نام خدا» به امریكا هشدار می دهد كه بر جمهوری اسلامی فشار وارد نیاورد؛ و البته، چون دیگر گروه ها، بدون ارائۀ كمترین سند و مدرك یا كوچكترین ارزیابی موقعیت، چنین ادعا می كند كه «شهروندان ایران قربانی تحریم یك جانبۀ امریكا خواهند شد.»

نشریه ای هم دراین میان «تكلیف ملی» ایرانیان را روشن می سازد و به آنها یادآور می شود كه منافع ملی خود را با منافع دول بیگانه یكی نگیرند، ولی فراموش می كند بیفزاید كه منافع ملی خود را با منافع جمهوری اسلامی هم حتماً یكسان تصور نكنند.

در هر حال نطفۀ اصلی این بلبشو را می بایست در استفادۀ بی رویه از عبارت «منافع ملی» جستجو كرد، منافعی كه همه از آن سخن می رانند و متأسفانه بسیاری یگانه اش می پندارند. این تصور خطا به حدی رواج یافته است كه كم كم تركیب «منافع ملی» حرز جواد مباحث و مقالات شده است و هر كس آن را به كار گیرد خود و سخنانش را به یمن دفاع از «منافع ملی» مصون از هر خرده گیری و انتقادی فرض می كند.

در اینجا باید از این مدافعان سینه چاك «منافع ملی» (كه از بسیاریشان در موارد بارز پایمال شدن این منافع حرفی و اسمی به گوش نمی خورد ولی هر جا جمهوری اسلامی در معرض خوردن ضربتی قرار می گیرد ناگهان سر از خواب ناز بر می دارند) سؤال كرد: ایشان در كجا منافع ملت ایران را از منافع رژیم آخوندها متمایز می سازند؟ چون اگر قرار باشد فشاری را كه از طرف یك دولت دمكراتیك (به دلیل اختناق موجود در ایران و اعمال تروریستی آیت الله ها) بر حكومت آخوندی وارد می شود باری بر دوش ملت ایران فرض كنند دیگر وجه تمایزی بین منافع آن ملت و آن دولت باقی نمی ماند.

رژیم اسلامی از ابتدا كوشیده است تا خود را نماینده و منتخب مردم ایران بنماید و از این راه كسب مشروعیت كند. صدام حسین با حمله به خاك ایران فرصتی طلایی برای اینگونه تبلیغات بی پایۀ آخوندی فراهم آورد و به ملایان غاصب امكان داد تا خیزش میهن پرستانۀ مردم ایران را به مجرای فتح كربلا بكشانند و كشور را با ادامۀ جنگی خونین و احمقانه و هشت ساله (كه پس از بیرون راندن قوای عراق كمترین مفهومی نداشت) به خاك سیاه بنشانند. از آن پس هم هر بار آخوندان با سوء استفاده از حس میهن دوستی مردم پایه های قدرت خود را تقویت كرده اند، گروه یا گروه هایی به نام «منافع ملی» در توجیه این كلاه برداری حتی بر آن رژیم پیشی گرفته اند. مسئلۀ تحریم اقتصادی امریكایی از این موارد است.

آنهایی كه مدعیند نظام ولایت فقیه خلاف حقوق و شئون و مصالح ملت ایران است چگونه می خواهند بر این رژیم دد منش كه برای ابقای خود تمام امكانات مملكتی را به كار گرفته است و از هیچ جنایتی فرو گذار نمی كند پیروز گردند؟ اكثریت قاطع كسانی كه از ابتدا پا به میدان مبارزه گذاشته اند یا لاف این كار را می زنند، تا امروز به آن جواب در خوری نداده اند – و بیشتر از این رو كه هیچكدام استراتژی منسجمی را در این راه تعقیب نكرده اند. مخالفان جمهوری اسلامی باید بدانند كه نیروی آنها – به ویژه در وضع فعلی كه این نیرو نه متشكل است و نه متمركز – برای ساقط كردن نظام آخوندی به تنهایی كافی نیست. حتی ابراز مخالفت های گستردۀ مردم ایران، به فرض تشكل و تمركز، نیز اگر با فشار بین المللی همراه نگردد در برابر رژیم آخوندی كار ساز نخواهد بود. اگر این رژیم در گاز انبر مخالفت داخلی و فشارهای خارجی گرفتار نشود مدام راهی برای افزودن به عمر خویش خواهد یافت. سست كردن هر كدام از دندان های این گاز انبر (چه تحت عنوان مبهم منافع ملی، چه تحت عناوین مبهم دیگر) فقط به سود سردمداران حكومت دینی خواهد بود.

افراد جنبش مقاومت فرانسه برای مقابله با دولت ویشی دست به خراب كردن شبكۀ راه آهن فرانسه زدند و كشتی های جنگی فرمانبردار از پتن را غرق كردند. ایتالیایی ها با هلهله و شادی به استقبال قوای متفقین كه رژیم موسولینی را سرنگون كرده بود شتافتند. آلمانی های مخالف هیتلر و فاشیسم درهر جبهه ای كه توانستند علیه قوای آلمان نازی جنگیدند. تاریخ نه فقط آنها را از بر هم زدن رفاه هم وطنان منع نكرد و به آنان بیگانه پرست نگفت بلكه بزرگشان داشت و میهن دوستشان خواند.

دشمن ما روشن است كه كیست و نیاز به شناسایی ندارد. می بایست این پختگی سیاسی را از خود نشان دهیم كه با سرافرازی از كمك نیروهای دمكراتیكی كه با دشمن ما دشمنی می ورزد سود بجوییم. ایرانیان درون مرز و برون مرز از آغاز استقرار خمینی بر قدرت سیه روز شده اند. نه زندگی در جوار احكام آخوندی لذت دارد نه دوری از وطن كه برای اكثر ایرانیان توأم با سختی یا لا اقل تلخی است. تا زمانی كه این حكومت پا بر جاست آب خوش نیز از گلوی هیچ ایرانی پایین نخواهد رفت. فشارهایی كه بالأخره می بایست موجبات سقوط رژیم را میسر سازد محتمل است برای مدتی باری هم بر گردۀ ما بنشاند و مشكلاتی را پیش بیاورد. باید تحمل كرد – زیرا اگر چه كشور ما متأسفانه سهل و رایگان از كف شد ولی این تصور باطل است كه می توان آن را همچنان سهل و رایگان باز به چنگ آورد.

 

 

٭ خرداد و تیر ۱۳۷۴ / ژوئن ۱۹۹۵ صور اسرافیل.