بستن

مايكل بيرد – استاد ادبيات تطبيقي در دانشگاه نورت داكوتا

مايكل بيرد

استاد ادبيات تطبيقي در دانشگاه نورت داكوتا

پيش از آشنايي با آثار مهشيد اميرشاهي تصور مي­كردم فارسي مي­دانم. اما اين آشنايي يقين پيشين مرا به ترديد تبديل كرد. مثل اين بود كه از طريق نوشته­هاي او به پهناوري زبان فارسي، كه چون اقيانوسي است ژرف، پي بردم. با اين كه داستان­هاي مهشيد ضعف­هاي مرا آشكار نمود، چرا به ترجمه كارهايش ادامه دادم؟ براي آن كه صداي او از طريق شخصيت­هايش صدايي چنان يگانه است كه نمي­توانستم فقط به تحسين آن در خواندن اكتفا كنم. مي­خواستم زنگ اين صدا را در زبان انگليسي هم بشنوم. هايدگر به ما مي­آموزد كه حسن شاعران در اين است كه علاقه ما را نسبت به چيزهاي عادي و معمولي، چون آب و خاك و آتش بر مي­انگيزد. اين تعريف در مورد نويسنده­اي چون مهشيد بسيار صادق است. مهشيد علاوه بر خزانه پر و پيمان اصطلاحاتش كه درياي بي­كران زبان فارسي را مي­انبارد، قادر است كه كلمات روزمره را با جلوه و جلايي كم­نظير عرضه كند –­مثل مجسمه­سازي كه با گل يا نجاري كه از چوب شاهكارهاي هنري مي­آفريند. گل و چوب همه جا در دسترس است، دست شاهكارآفرين كمياب است.

من از زبان داستان­هاي مهشيد اميرشاهي هميشه طوري صحبت مي­كنم كه گويي آبشاري است، سيلابي است، اقيانوسي است كه مي­توان در آن غوطه خورد، مي­توان در آن غرق شد. اما اين تشبيه راضيم نمي­كند زيرا بيانگر ظرافت يگانه آهنگ زبان او نيست. دنيايي كه به دست مهشيد ترسيم مي­شود، اثر هنرمندانه مينياتوريستي است كه طرح مي­ريزد.

اجازه مي­خواهم مهشيد را با «جو مانته­نا» مقايسه كنم: «جو مانته­نا» نه فقط محبوب­ترين بازيگر فوتبال امريكا، بلكه محبوب­ترين شخصيت اين سامان است. تحسين مردم براي «جو» به اين خاطر است كه ضربه­هايش بر توپ هرگز خطا نمي­رود، تكنيسيني است كه توپ را در هر نقطه زمين فوتبال كه بخواهد فرود مي­آورد، مهارتي استادانه دارد كه با تيزبيني و روانشناسي توأم است. مهشيد هم در آثارش كلمات و جملات را به اصطلاح ورزشكاران با شوت­ها و پاس­هاي شكيل و ظريف و خيره­كننده­اي يكي پس از ديگري بر صفحه كاغذ مي­غلتاند. با اين كه ظرافت و كارآيي ضربه­هاي اين دو به هم شبيه است ولي شكي نيست كه هنر نويسندگي مهشيد مقامي بس والاتر از شيرينكاري­هاي استادانه «جو مانته­نا» دارد.